دغدغه های کرگدن عاشق

مقداری واقعه فلسفی چندش آور

سلام 

این مطلب برای اونایی که یه کم وسواس دارن یا یه کم با ادب تشریف دارن یا هر چیز دیگه ای توصیه نمیشه ! 

راستی فحش توی قسمت نظرات یادتون نره! 

توی این دنیا خیلی اتفاقات است که نباید بیفتد، اما می‌افتد.

یکی، تمام شدن پاکت تخمه است وقتی که ماشین ژیانت

توی یک سر بالایی لاکردار، پشت یک کامیون پُر بار گیر کرده.

حالیت هست؟ نباید بیفتد، اما می‌افتد! وسط تیرماه، بدون کولر.

..

مثلاً دستت را بی‌هوا می‌کنی توی دماغت و قصد خاصی هم نداری

اما بعداً متوجه می‌شوی دستت دست خالی از دماغت بر نگشته!

منظره جالبی نیست. ولی احتمالاً برای همه شما اتفاق افتاده.

چیز بی‌کلاسی هم هست. مخصوصاً اگر دستمال کاغذی هم آن دور و بر نباشد!

..

در دستشویی را که وا می‌کنی، می‌بینی محتوایش هنوز پایین نرفته.

اگر مال خودت بود شاید راحت‌تر با این قضیه کنار می‌آمدی

اما مال خودت نیست. فکر می‌کنی کثیف‌ترین آدم‌های دنیا

این منظره نابخشودنی را رقم زده‌اند.

فکر می‌کنی مال خودت خیلی تمیزتر است. اما باور کن نیست!

..

سوسک‌های بزرگ آشپزخانه و دستشویی، تنبل‌ترند.

اگر لنگه کفش برداری که حق‌شان را کف دستشان بگذاری،

ممکن است از بال‌هایشان هم استفاده کنند.

بر خلاف پروانه‌ها، در پرواز سوسک‌های آشپزخانه هیچ رقصی و رؤیایی مشهود نیست.

وقتی لنگه کفش پایین می‌آید، مایع سفید رنگی که می‌زند بیرون،

معلوم نیست دل و روده است، یا مواد غذایی آشپزخانه.

..

دست صابونی‌ات را که زیر شیر دستشویی می‌گیری،

چرکابه‌ها روی سفیدی سنگ روشویی می‌لغزند و پایین می‌روند.

مثل خاطرات بدی که باید فراموش‌شان کرد.

مثل عشق شکست خورده. مثل یاری که ترا گذاشته و رفته.

..

عق که می‌زنی، احساس می‌کنی جگرت دارد همراه ته‌مانده‌ها بالا می‌آید

بوی ترشیدگی فضا را گرفته و حس بالا آوردن را تقویت می‌کند.

می‌پنداری این آخرین چیزی است که ته معده‌ات باقی مانده.

یه تکه توی گلویت جا مانده که باید از دستش خلاص شوی.

گاهی بالا آوردن چیزهایی که فرو برده‌ای، یک عمر طول می‌کشد.

..

می‌گوید هر غلطی که می‌خواهی بکن، کارت به کار سیاست نباشد.

اگر می‌خواهی خشتکت سالم بماند، پاچه‌گیری نکن.

بی‌تربیت باش. حال و هول برای خودت ردیف کن.

مقاله ادبی بنویس. با خوشگل‌های مملکت روی هم بریز.

ولی خودت را فهمیده و اهل سیاست نشان نده.

چنان ...(این قسمت سانسور شده یه فحش چیز داره) توی حال و پذیراییت که با جرثقیل هم نشود جمعش کرد!

می‌گویم: مخصلیم!

..

هنوز اسم شلوار را نبرده‌، همه شلوارها می‌رود سر چوب.

سایه‌ام راضی می‌شود، سایرین ارضا.

صادق هدایت شانه‌ام را تکان می‌دهد، می‌گوید:

مؤمن! بلند شو شلوارت را بپوش، خوبیت ندارد!


فرهنگ لغات وزارتخانه ای

 فرهنگستان ادب پارسی تصمیم گرفت تا زین پس هر وزیر را میوه کند ، ببخشید ، نمادینه کند!

لذا بدین جهت ، اسامی احتمالی میوه ها را در رابطه با وزرای محترم ، از بین 10000 هزار میوه ی موجود در بازار انتخاب کرده و در زیر منتشر نموده است ، البته به علت تناسبات غذایی سعی شده تا از انواع و اقسام غذاها نیز استفاده گردد :



وزارت علوم تحقیقات و فناوری: مخلوط کشک بادمجان با کافه گلاسه ، یک چیز اسم در کن ،


وزارت کشور: زغال اخته ، زغال کبابی ، مال قلیان هم حسابه ، هر چیز سیاه نما


وزارت امور خارجه:
گشنیز ، پیک ، دل و خشت ، یه چیز توی همین مایه ها !


وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: بادمجان ، بادمجان ، باز هم بادمجان


وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات: سیب زمینی پشندی اصل قفقاز ! ( هم در اصل این وزارت خانه شبهه وجود دارد هم در میوه بودن نماد آن )


وزارت کار و امور اجتماعی: کدو تنبل ، کدوی قل قله زن ، سایر اقلام کدو ، هر چیز که به تنبلی نزدیک باشد !


وزارت آموزش و پرورش:
شلغم ، هر نوع ماده ی در ظاهر بی خاصیت


وزارت نفت:
هلو درجه یک ، یه چیز هایی در مایه های برو تو گلو


وزارت نیرو:
نان بربری ! با این رشد سریع نرخ تورم ، ورود نان بربری به جمع میوه ها هیچ بعید نیست!


وزارت بازرگانی:
آش کشک ، قند سر عروس و داماد ، هر چیز صابیدنی دیگر


وزارت مسکن و شهرسازی:
آب گوشت ! بز باش ، گاو باش ، هر چه که به آدم نباش مربوط باشد!!!!


وزارت راه و ترابری:
نارگیل ، میوه های روسی ، توپولف پلو ، سایر ترکیبات هوایی


وزارت جهاد کشاورزی:
تخمه ی آفتاب گردان ، یا سر گردان ، وزارت ریخته پاش


وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح:
پرتقال لبنانی یا فلسطینی ، خورشت قدس با فلفل زیاد ، لبنان پلو


وزارت بهداشت، درمان و اموزش پزشکی:
هلو ، لامصب عجب وزارت خونه ایه! جیگر ، سایر عناوین مطرح شده در تلویزیون!


وزارت رفاه و تامین اجتماعی:
پوست هندوانه ، پوست خریزه ، پوست موز ، پوست هر میوه ی کندنی


وزارت اطلاعات:
دلمه بادمجان ، کشک بادمجان ، خاویار بادمجان ، یه چیزی که بادمجانش را پای چشم طرف بگذارند !


وزارت صنایع و معادن:
ته دیگ ، سوخته اعم از تریاک و . . .


وزارت امور اقتصاد و دارایی:
پسته ، خاویار ، چیز های گران


وزارت تعاون:
خربزه به علت تعاون موجود بین تخم های این میوه !


وزارت دادگستری:
سیراب شیردون ، قسمت شکمبه هم حساب است ! 

 

 

نظر یادتون نره!!!


تو ایران و بقیه جاها

فرق واحد پول ایران و انگلیس

در انگلیس شما یک کیف اسکناس می برید و با اون ماشین می خرید.... اما در ایران شما یک ماشین اسکناس می برید و با آن یک کیف می خرید.



فرق گردش در تهران و پاریس

در پاریس هر وقت خواستید گردش کنید از ماشین پیاده می شید و در تهران هر وقت خواستید گردش کنید سوار ماشین می شید.





فرق محل کار ایرانی ها و امریکایی

مردم امریکا در خانه استراحت می کنند، در اداره کار می کنند و در خیابان تفریح... اما مردم ایران در خانه تفریح می کنند، در اداره استراحت و در خیابان کار.





فرق یک نویسنده ایرانی با یک نویسنده آلمانی

یک نویسنده آلمانی وقتی نوشته هایش چاپ شد معروف می شود و یک نویسنده ایرانی وقتی جلوی چاپ نوشته هایش گرفته شد معروف می شود..





فرق یک تاجر ایرانی با یک تاجر عرب

تاجر عرب از وقتی شناخته شد موفق و خوشبخت می شه.... اما تاجر ایرانی از وقتی شناخته شد ناموفق و بد بخت می شه.





فرق پلیس راهنمایی و رانندگی ایران با جاهای دیگه دنیا

در همه جای دنیا وقتی ترافیک ایجاد بشود سرو کله پلیس راهنمایی و رانندگی پیدا می شود... اما در ایران وقتی سرو کله پلیس پیدا می شود ترافیک ایجاد می شود.





فرق یک آدم موفق در ایران با سایر نقاط جهان

در همه جای دنیا وقتی کسی موفق شود همه به او نزدیک می شوند و با او شریک می شوند و به او کمک میکنند ...اما در ایران وقتی کسی موفق شود همه از او فاصله می گیرند و رابطه شان را با او قطع می کنند و جلوی کارش را می گیرند.


فرق یک زندانی در ایران با یک زندانی در اروپا و امریکا

در اروپا و امریکا وقتی کسی زندانی می شود اعتبارش را از دست می دهد... اما در ایران وقتی کسی زندانی می شود اعتبار به دست می آورد.


فرق سیستم اداری ایران با سیستم اداری کانادا

سیستم اداری کانادا چون کار مردم را راه می اندازد و به آنها کمک می کند از مردم پول می گیرد.... اما سیستم اداری ایران چون جلوی کار مردم را می گیرد از آنها پول می گیرد.


فرق دشمن در ایران و جاهای دیگر دنیا

در همه جای دنیا وقتی آدم دشمن داشته باشد جلوی کارش گرفته می شود.... در ایران وقتی آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگیزه کار پیدا می کنند.

فرق یک ماشین در تهران با بلژیک

در بلژیک وقتی شما یک ماشین می خرید دائما قیمت آن کم می شود....اما در تهران شما وقتی یک ماشین می خرید دائما قیمت آن زیاد می شود.


فرق موسیقی در تهران با موسیقی در جاهای دیگر دنیا

در همه جای دنیا وقتی موسیقی در مکان عمومی پخش می شود صدای آن زیاد می کنند و وقتی در خانه پخش می شود صدای آن را کم می کنند.... اما در ایران وقتی موسیقی در خانه پخش می کنند صدای آن را زیاد می کنند و وقتی در مکان عمومی آن را پخش می کنند صدای آن را کم می کنند 

 

نظر یادتون نره!!!

 


یک جنایتکار زیست محیطی !!!

اعترافات تلویزیونی یک جنایتکار زیست محیطی !!!

 

پیش مصاحبه:

تصور کنید روزی روزگاری محیط زیست به یکی از دلمشغولی های اصلی مردم کشورمان تبدیل شود و مردم متوجه شوند که اوضاع محیط زیست ایران از چه قرار است و چه بلاهایی بر سرش آمده و می آید. در چنین شرایطی باید به کنجکاوی مردم پاسخ داد و شرایط را برایشان تشریح کرد.

از آنجائیکه بر خلاف کشورهای عقب مانده ای نظیر ژاپن ، امریکا، آلمان ، فرانسه ، ایتالیا ، کانادا و ... در کشورمان هیچوقت مدیران و مسئولان مقصر نیستند باید در کوچه و بازار به دنبال خاطیان گشت.

به یکباره چند جنایتکار زیست محیطی کشف می شوند و در رسانه ملی مصاحبه آنها پخش می شود. مصاحبه یکی از جنایتکاران زیست محیطی را که یکی از عوامل بدبختی و نابودی محیط زیست کشور بوده را در ادامه می خوانید :

آلودگی محیط زیست

 

 

 

مجری: خودتان را معرفی کنید ؟

جنایتکار زیست محیطی : من آلکس هستم ، 16 سال سن دارم ، پدرم امریکایی و مادرم انگلیسی است.



م : چه کارهایی انجام داده اید که باعث تخریب محیط زیست شده ؟

ج: من به همراه دوستانم در 40 سال گذشته در مجموع 36527 پستاندار و پرنده را شکار کرده ایم و 50 هزار هکتار از جنگلهای را نابود کرده ایم و تبدیل به شهرک و ویلا کردیم.



م : چطور شد که وارد عرصه تخریب محیط زیست شدید و آیا از جایی حمایت می شدید؟

ج : من یک روز داشتم ماهواره نگاه می کردم که دیدم یک نفر رفته تو جنگل داره حیوان شکار می کنه و درخت آتش می زنه و این انگیزه من شد. بعد از آن هم از خارج با من تماس می گرفتند و هی می گفتند برو یوزپلنگ شکار کن ، برو هوبره شکار کن . حتی چند سال پیش از خارج برای من و دوستانم 100 تا تبر فرستادند تا برویم و درخت ها را قطع کنیم.



م: به عنوان یک جنایتکار زیست محیطی نظرتان در مورد آلودگی هوا چیست؟

ج: ما که در کشور خودمان هوا نداریم ، همه ی هوای کشورمان بوسیله باد از خارج وارد ایران می شود . کشورهای خارجی هوا را آلوده می کنند و به داخل ایران می فرستند . هیچکس در مورد آلودگی هوا در ایران مقصر نیست .

 

 

م : نظرتان در مورد عملکرد سازمان محیط زیست چیست ؟

ج: من به عنوان یک آدم بی طرف میگویم که عملکرد سازمان در مورد حفظ گونه های جانوری و گیاهی بی نظیر بوده است ، مثلن شما نگاه کنید قبل از اینکه این سازمان بوجود بیاید گونه هایی نظیر انواع دایناسورهای به آن گندگی منقرض شدند و یا نسل ماموت ها که آنها هم گنده بودند از بین رفت ، حتی شیر ایرانی که سلطان جنگل بود قبل از بوجود آمدن این سازمان از بین رفت ولی خوشبختانه بعد از بوجود آمدن این سازمان دیگر شاهد این اتفاقات نبودیم . ضمن اینکه اسناد تاریخی نشان داده سالها قبل از بوجود آمدن این سازمان در بخش های زیادی از فلات ایران آب وجود داشته و همه از بین رفته اما در سالهای گذشته تنها چند رودخانه و چند تالاب و چند دریاچه نابود شده اند که در مقایسه با آن سالها خیلی موفق تر بوده ایم.





م: قطعن پس از بازداشت شما تمام مشکلات محیط زیست کشور حل خواهد شد. در پایان برای حفظ محیط زیست کشور چه توصیه ای به مردم دارید؟

ج : من از جوانان خواهش می کنم که ماهواره و بخصوص کانالهایی که حیوان شکار می کنن نبینند همچنین مراقب سایتهای اینترنتی باشند . به نظر من هوای پاک خوب است . آب پاک خوب است . ما نباید درخت را قطع کنیم . ما نباید محیط زیست را آلوده کنیم . ما نباید گل بچینیم . محیط زیست یک حس است ، باید مراقب باشیم احساساتمان پاک بماند. من و دوستانم تمام گرفتاریهای محیط زیست ایران در 40 سال گذشته را گردن می گیریم و امیدواریم مردم ما را ببخشند و دیگر دنبال مقصر نگردند .


فرهنگ نوین اصلاحات دانشگاهی

 

 

 

از آنجایی که در سایه‌ی ارتقای فرهنگی و علمی دانشگاه‌ها در چند دهه‌ی اخیر معانی برخی از اصطلاحات قدیمی تغییر کرده و همچنین اصطلاحات جدیدی هم در حوزه‌ی دانشگاه (با حوزه و دانشگاه اشتباه نشود که اشتباه بزرگی‌ست!) به وجود آمده؛ فرهنگ اصطلاحات دانشگاهی نوینی نوشته‌ام که امید است به درد دانشجویان و به ویژه دانشجویان تازه وارد بخورد. در زیر معانی واقعی و کاربردی برخی اصطلاحات دانشگاهی جدید را می‌خوانید:



دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.



دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.



دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.



دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.



مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال مشروطه شد.



تقلب: دانش دوپینگی



سهمیه: دوپینگ قانونی.



گوسپند: نوعی جانور که جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس کردن درس از روی جزوه هیچ کار دیگری در دانشگاه نمی‌کند. چنین موجوداتی در دانشگاه‌های مشهور بیشتر دیده می‌شوند و فرق آنها با سایر گوسپندان در این است که نه کله‌ی این گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچه‌ی خوشمزه‌ای دارند.



جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است. اما در واقع تفاله‌ی بخشی از آن است. دستگاه تفاله‌گیری «استاد» نامیده می‌شود.



استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و شنیدن لفظ «استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سی چهل تا دختر و پسر می‌دهد.



خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه‌ی این موجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های کنکور به بلوغ می‌رسند. این موجودات اغلب در کافه تریاهای دانشکده‌ها استحاله می‌شوند.



تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت زیادی دارد. به خصوص برای پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان جدیدترین فحش‌ها و اصطلاحات جنسی.



گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین دخترهایی معمولا در حدود 165 سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر 3 حجم دارند که ناشی از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه که گزینه‌ی آخری و متعاقب آن استفاده از غذای سلف، دردآورترین آنهاست.



سلف (غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.



گوریل: گونه‌ای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباس‌های بدفرم که از بوی سیر دهان و عرق لباس‌هایشان نمی توان کمتر از سه متر به آنها نزدیک شد. این جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصیلی به‌جای اعزام به قلب جنگل‌های آمازون در پشت میزهای مدیریت و ریاست جای می‌گیرند.



شاسکول: دانشجویی (عمدتا دختر) که بعد از 20 بار جزوه دادن به یکی از دانشجویان جنس مخالف هنوز فکر می‌کند خط خوبش باعث محبوبیت‌اش است.



پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. تقریبا اکثر دخترهای ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.



بتونه‌کاری: فریضه‌ی واجبی که بیشتر دختران دانشجو صبح‌ها قبل از حرکت به سمت دانشگاه بر روی صورت خود انجام می‌دهند تا دیدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نمی‌شود.



جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی از روی سرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم انسانی بیشتر است.



دکتر: لفظی که تا پیش از دوران وزارت کشور دکتر کردان یک پیشوند لذت‌بخش بود و پس از آن فحشی زشت محسوب می‌شود. با این حال، به دلایل روانی ناشناخته‌ای تمام دانشجویان رشته‌های پزشکی و دامپزشکی همچنان علاقه‌ی وافری دارند که از ترم اول تحصیل دیگران آنها را با لفظ خطاب کنند.



کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگی کافور!



بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و اززیرکاردررویی است.



پروژه: کار عملی که دانشجوها با هم انجام می‌دهند. بعضی‌ها هم روی هم!



تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.



پروپوزال: نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.



پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام می‌گیرد.



دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.



جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.



ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان ارزشی از دیگران دارند و معمولا به صورت گزاره‌هایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، «چرا موهات دیده می‌شه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم با هم کِروکِر می‌کنین»... بروز می‌کند.



خوابگاه متاهلی: جایی برای استراحت، مطالعه، تماشای تلویزیون، درس خواندن و باقی کارها. به خصوص باقی کارها.



کارتن‌خواب: دانشجوی بی‌خوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم اتاق شدن با چند دانشجوی شهرستانی، حسرت کارتن‌خوابی و دربدری را خواهد کشید.



جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین مدهای 20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جوات‌ها معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.

 





افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.



سیاسی‌کاری: اصطلاحی برای توصیف فعالیت‌های سیاسی دانشجویی وقتی که مطابق سلیقه‌ی «آنها» نیست. آنهایی که همیشه تاکید می‌کنند که دانشجو باید سیاسی باشد و در امور کشورش دخالت داشته باشد.



پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. البته شرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!



انتظامات: شحنه‌ی دانشگاه و مسئول برقراری نظم حتی به قیمت بی‌نظمی. ستاد کارآفرینی برای اقوام و خویشان فاقد تحصیلات دانشگاهی و بعضا دبیرستانی مسئولان دانشگاه.



کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختر دانشجویی که دانشگاه را با مجلس عروسی اشتباه گرفته است.



سنگ‌پای قزوین: مهمترین عامل برای اخذ دکترای افتخاری از آکسفود بدون داشتن لیسانس.



کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی که در حد دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانی‌هاست.



خر زدن: تنها نوع حیوان‌آزاری که انسان‌ها روی خودشان هم انجام می‌دهند. خر زدن در شب‌های امتحان به پیک خود می‌رسد.



بحر تعمق: حالتی که به دانشجویان پس در حال مطالعه‌ی دقیق روزنامه روشنفکری خبر ورزشی دست می‌دهد.



روح: عضوی از استاد که در جلسه‌ی امتحان و پس از دیدن برگه‌ی سوالاتی که ربط چندانی به درس‌ها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامه‌ی عملیان بر روی برگه دنبال می‌شود.



صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.



پول: عامل بدبختی‌های بزرگی مثل ازدواج و تحصیل در دانشگاه آزاد.



هیز: دانشجو یا مامور انتظامات یا کارمند یا حتی استاد عزیزی که وظیفه‌ی زبانش را به چشمش محول کرده است!



اسکن استخوان: طرز نگاه کردن افراد فوق‌الذکر که معمولا از پاشنه‌ی کفش همکلاسی‌ها شروع شده و به نوک مقنعه‌ی آنها منتهی می‌شود.



افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی زمین، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق می‌افتد.



تئوریسین: آدمی با تحصیلات نیم‌بند دانشگاهی و توانایی فوق‌العاده در آسمان به ریسمان بافتن‌های فلسفی و سیاسی که وظیفه‌ی آماده‌سازی دانشجویان برای «روز مبادا» را دارد. وجود تعدادی دانشجوی خودی و بچه مثبت که با دهان باز به حرف‌های استاد گوش بدهند و به خصوص دختران دانشجویی که از تمام صحبت‌های او نت‌برداری کنند - به ویژه در هنگام زوم کردن دوربین- لازم و ضروری است. تئوریسین‌ها معمولا ته‌لهجه‌ی مشهدی دارند.



ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.



کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، اسم ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.



منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.



حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه.