پیام مدیر به مناسب 22 خرداد
ترجیح میدم ایستاده روی پاهام بمیرم تا اینکه روی زانوهام زندگی کنم
حالا خودتون میدونید
انتخاب با خودتون
اگر عشق نبود
اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری...
بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
« دکتر علی شریعتی »
زیبایی ریشه ها ... و حس باغچه
حجم سنگین زندگی
باعث شده بیشتر به بودنم بیاندیشم
و بیشتر احساسش کنم
من ، هر روز
تمام باغچه را میکنم و خاکش را بیرون میریزم
ریشه ی گل ها را نوازش میکنم
و بعد ، طی یک مراسم سکوت ،
گل ها را به خانه شان بازمیگردانم
و بدین ترنیب آنها روز به روز با طراوت تر میشوند
چون هر روز بیشتر ارزش خاک زیر پای خود را احساس میکنند
و می فهمند که با آنکه تمام زیبایی باغچه به گل هایش است ،
وکسی به زیبایی خاک توجهی ندارد
اما مادر باغچه خاک است ...
آری گل ها میفهمند که آنها فقط تجلی زیبایی هستند
و زیبایی واقعی در دیگر سو است ، جایی که هیچ کس نمی بیند
مگر کسانی که حسش کنند
اگر دست من بود ، بعد از اینکه گلها باز شدند ،
آنها را سر و ته میکاشتم ،
تا کمی بتوانم از ریشه ها قدر دانی کنم
و بهشان بفهمانم که چقدر مهم هستند
تا وقتی کله ی گل زیبا به خاک خورد و ما تحتش به هوا رفت ،
لذت ببرم از درسی که به او داده ام !
من با افتخار تمام
کلکسیون ریشه هایم را ،
به نمایشگاه گلهای رنگارنگ می برم
تا به انسان های بی ریشه بفهمانم
ذات مهمتر از ظاهر است
و گل زیباست ، بخاطر ذات پاکش
ریشه های سخاوتمندش
و مادر بزرگوارش
و حسی که به همه میدهد زمانی که نگاهش می کنند
و این همه بخشندگی ای که دارد ...
آری من ، هر روز ،
" نگاه آدم ها به زندگی را " به " خود معنای زندگی " سنجاق میکنم
و برای همین است ،
که حجمش هر روز سنگین تر میشود
و وزنش ، هر روز کمتر و کمتر
...
درس نابی که این عکس به من و تو میدهد!
تقدیم به تو که امروز دوست داشتی دنیا را در آغوش بگیری …
این تصویر روزی در لیست 5 تصویر برتر قرارداشت. تصویری که روزگار 17 اردیبهشت (7 می) 1388 سرزمین سوختهای را در استرالیا نشان میدهد که کمتر از سه ماه پیش (9 فوریه 2009) اینچنین در آتش سوخت و با خود جان 173 انسان را هم گرفت و بیش از دو هزار خانه را سوزاند … اما امروز دوباره دارد میروید و تو میتوانی شوق رویش دوباره و برق آن رنگ سبز دوستداشتنی را باز هم بر خاکستر آن زمین نفرین شده ببینی و اوج بکشی … اگر که یادت باشد، زندگی همواره و در سختترین شرایط کورهراههایی از امید دارد تا به آدمهای مثبتاندیشش ارایه دهد …
و البته این تصویر میتواند همچنان حامل پیامهای بیشتری هم باشد:
این که هرگز گمان مبرید که به انتها رسیدهاید؛ حتا اگر در تیرهترین یا کسلکنندهترین دوران زندگیتان قرار گرفتهاید …
این که زندگی بسیار مهربانتر از آن چیزی است که گمان میکنید؛ به شرط آن که آن مهربانی را باور کنید …
این که همیشه میتوان از دل سیاهترین و سوزانترین رخدادها، ترترین احساسات انسانی را درک کرد و آفرید …
این که مزهی گس و استثنایی حیات را نمیتوان و نباید با هیچ مزهی دیگری برابر دانست …
این که رویش دوبارهی عشق میتواند در هر سرزمین خاکستری و در پس هر آتش سوزاندنی شکل بگیرد …
فقط کافی است نگاهمان را عادت ندهیم به بد دیدن!
و یادمان بماند که:
مردی که کوه را از میان برداشت، همان مردی بود که شروع به برداشتن سنگریزهها کرده بود!
همین.