دغدغه های کرگدن عاشق

دلم تنگ است

چرا دلم نکند تب؟
زمان زمان عجیبی ست!
نفس نمانده به کامم، هوا هوای غریبی ست!
چه رسم عاشقی است این انتظار مجازی!
تعارفات زبانی ، حسابهای ریاضی!
چرا دلم نزند لک؟ ، سایه ها که دو رنگند!
عشقها که دروغین ، دشنه اند و تفنگند!
آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار!
مشق های نه مشتاق ، قلب ها همه بیمار
چرا دلم نکند تب؟
زمانه خانه ی جنگ است
ماندنم ننگ است
نشان ، نشانه ی گندم
بیا دلم تنگ است...
بیا دلم تنگ است...